یسم رب الشهدا و الصدیقین
تند تند راه می رفت و مدام به بیسیمچی غر میزد.
- پس رشید چی شد؟ پیداش کردی؟
-به قصد مصاحبه رفتم سراغش. گفتم: خودتون رو معرفی کنید. گفت:
-خب حسین خرازی ام. خادم بچه های لشکر امام حسین
-کجا میرید؟ - شلمچه
- برا چی؟ - عملیات
-اسمش چیه؟ - گفتن بذارید کربلا ۵
- نظر شما بعنوان فرمانده چیه؟ - خودکشی!
-پس چرا میرید؟ - فرمان حضرت امام...
حالا چندین سال از شهادت شهید خرازی و اون خبرنگار میگذره. هردوشون توی شلمچه آسمونی شدند.
((شادی روح امام و همه ی شهدا و آن خبر نگار صلوات))
نظرات شما عزیزان: